ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

عسل مامان و بابا

نصیحت من توسط ملینا😑😑

روز ۷ فروردین هم که کلا مشغول تماشای تلویزیون بودی. در ضمن عصری بهت گفتم که ملینا ببین بابا اصلا اتاقشو مرتب نکرد و رفت و من باید کارهاشو بکنم ....بهم گفتی مامان ، درکش کن بیچاره می ره کار می کنه از صبح تا شب تا می یاد خونه خسته هستش و باید استراحت بکنه و بعد خواب هم باید دنجش دربیاد و پاشه بره بیرون به کاراش برسه.گناه داره خوب کمی درکش کن منو می گی هاج و واج داشتم نگاه می کردم دختر بزرگ شده و داره به من می فهمونه که زیاد سخت نگیر. هیچی دیگه هیچی حرفی نزدم دااااا ...
7 فروردين 1397

۶ فروردین خونه سوین

روز ۶ فروردین مامان سوین زنگ زد که ملینا رو بفرست خونه ما با سوین بازی کنه.با خاله پرستو رفتی خونشون و باز هم کلی بهتون خوش گذشته‌
7 فروردين 1397

۵ فروردین سینما فیلشاه

روز ۵ فروردین النا از شب قبل اومد خونه ما و پیش ما موند .بعدظهر هم من و شما و النا و بابا رفتیم سینما.برا دیدن فیلم فیلشاه. کلی بهتون خوش گذشت ...
7 فروردين 1397

روز ۴ فرودین در خرمدره

روز پنجم عید با همدیگه رفتیم خرمدره خونه خاله مکرمه.بهمون خوش گذشت .به شما که بیشتر خوش گذشت چون تو و النا با هم بودین و لذت بروین                                                                                             ...
7 فروردين 1397

کتاب تولد ملینا در روز تولدش

دخترم نازنینم مهربانم تو خوب باشی حال من هم خوبه. تو بهترینی امیدوارم بهترینها پیش رویت باشد. برای روز تولدت کتاب تولدت رو از سایت داستان من سفارش دادم .خیلی خوبه واقعا سورپرایز شدی. امیدوارم خوشت بیاد. ...
7 فروردين 1397

روز دوم عید

روز دوم عید که صبح به زور از خواب بیدار شدی همش می گفتی بذارین بخوابم دیشب ساعت ۲ خوابیدم. ساعت ۱۱ صبح بیدارت کردم و صبحونه خوردیم و آماده شدیم و رفتیم عید دیدنی .خونه خاله رفعت و دایی جواد و عمه رویا رفتیم ‌.بعدشم اومدیم خونه چون بابا هادی باید می رفت سرکار‌....
2 فروردين 1397

روز اول عید

روز اول عید باهم خونه بودیم چون بابا هادی شیفت بود. تو مشغول تماشای تلویزیون بودی و منم یا پیامهای تبریک عید می دادم یا با تو تلویزیون می دیدم ناهار هم ماکارونی خوردیم.الانم منتظریم بابا بیاد خونه روز اول عید...
1 فروردين 1397

روز تولد ۲۸اسفند

دخترم مهربونم باز ۲۸ اسفند از راه رسید ۲۸ اسفندی که تو رو تو دامن من گذاشت.۲۸ که همه د هم همه آماده برا سال جدید هستن .با آمدنت بهار رو زودتر به خانه مان آوردی.بهاری که عطرش همیشه ماندگار شد.ملینا عزیزم امیدوارم همیشه موفق و پیروز و سربلند باشی تو این روز دیگه چون همه درگیر کار بودیم برات تولد نگرفتم .اما با النا رفتیم مجمتع اشراق و کلی بهتون خوش گذشت.کلی بازی کردین و اتیکت جمع کردین.یادت باشه تو کارتت ۲۲۰ تا اتیکت برا النا هستش. ...
1 فروردين 1397
1